*;';پروازتاپروانگی;';*

در روزگاری که خنده مردم از زمین خوردن توست برخیز تا بگریند!!

گفتمش :ای دیده ی منتظر به چه این چنین اشک میریزی؟به دلی که بر چشمانت دمی نمیسوزد؟


گفت به من : آنچنان آب ریزم که آتش دلش خاموش شود تا که او به من رسد،آب دیده به اتمام رسد ، هردو در آتش دلش میسوزیم . . .


\"باشگاه پروازی دیگه،درجش کن،از خودمه سمیه\"

دیدی ما نامرد نیستیم!!!!!

ℒℴνℯ**پروانگی**ℒℴνℯ

[ چهار شنبه 27 دی 1391برچسب:,

] [ 18:50 ] [ *..رضوانه..* ]

[ ]

رد گامهایت...

رد گامهايت را ميگيرم اما از تو دور تر ميشوم

گويي كفشهايت را وارونه پوشيده اي

من از جستجوي زمين خسته شده ام

كجاي آسمان ببينمت...؟؟

ℒℴνℯ**پروانگی**ℒℴνℯ

[ جمعه 22 دی 1391برچسب:,

] [ 14:55 ] [ *..رضوانه..* ]

[ ]

قصر خدا...

من از نزديكي دشت محبت،نردباني كرده ام پيدا كه تا قصر خداهم پلكان دارد

در آنجا دستهايم را به سويش با تمنا باز كردم

بهترينها را برايت دعا كردم

ℒℴνℯ**پروانگی**ℒℴνℯ

[ جمعه 22 دی 1391برچسب:,

] [ 14:50 ] [ *..رضوانه..* ]

[ ]

نگاه...

نگاهش میکنم شاید بخواند از نگاه من

 

که اورا دوست میدارم ولی افسوس

 

او هرگز نگاهم را نمیخواهد

 

به برگ گل نوشتم من

 

که اورا دوست میدارم

 

ولی افسوس او گل را

 

به زلف کودکی آویخت تا اورا بخنداند

ℒℴνℯ**پروانگی**ℒℴνℯ

[ جمعه 22 دی 1391برچسب:,

] [ 14:39 ] [ *..رضوانه..* ]

[ ]

داستان عشق...

کودکی گفتند :عشق چیست؟گفت:بازی


به نوجوانی گفتند : عشق چیست؟گفت : رفیق بازی…

 
به جوانی گفتند : عشق چیست؟ گفت : پول و ثروت


…به پیرمردی گفتند :عشق چیست؟گفت :عمر

 
به عاشقی گفتند : عشق چیست؟چیزی نگفت آهی کشید و سخت گریست


به گل گفتم: عشق چیست؟گفت : از من خوشبو تره


به پروانه گفتم: عشق چیست؟گفت :از من زیبا تره


به شمع گفتم عشق چیست؟ گفت: از من سوزنده تره


به عشق گفتم تو آخر چه هستی ؟؟؟گفت نگاهی بیش نیستم


ℒℴνℯ**پروانگی**ℒℴνℯ

[ جمعه 22 دی 1391برچسب:,

] [ 14:24 ] [ *..رضوانه..* ]

[ ]

مفهوم عشق

مفهوم عشق..

مفهوم عشق

مفهوم عشق,love,حرف عشق چینی

از استاد دینی پرسیدند عشق چیست؟ گفت:حرام است .
از استاد هندسه پرسیدند عشق چیست؟ گفت:نقطه ای که حول نقطه ی قلب جوان میگردد .
از استاد تاریخ پرسیدن عشق چیست؟ گفت:سقوط سلسله ی قلب جوان .
از استاد زبان پرسیدند عشق چیست؟ گفت:همپای love است .
از استاد ادبیات پرسیدند عشق چیست؟ گفت : محبت الهی است .
از استاد علوم پرسیدند عشق چیست؟ گفت : عشق تنها عنصری هست که بدون اکسیژن می سوزد .
از استاد ریاضی پرسیدند عشق چیست؟ گفت : عشق تنها عددی هست که هرگز تنها نیست .
از استاد فیزیک پرسیدند عشق چیست؟ گفت :عشق تنها آدم ربائی هست که قلب را به سوی خود می کشد .
از استاد انشا پرسیدند عشق چیست؟ گفت :عشق تنها موضوعی است که می توان توصیفش کرد .
از استاد قرآن پرسیدند عشق چیست؟ گفت :عشق تنها آیه ای است که در هیچ سوره ای وجود ندارد .
از استاد ورزش پرسیدند عشق چیست؟ گفت :عشق تنها توپی هست که هرگز اوت نمی شود .
از استاد زبان فارسی پرسیدند عشق چیست؟ گفت :عشق تنها کلمه ای هست که ماضی و مضارع ندارد .
از استاد زیست پرسیدند عشق چیست؟ گفت :عشق تنها میکروبی هست که از راه چشم وارد می شود .
از استاد شیمی پرسیدند عشق چیست؟ گفت :عشق تنها سوسا وب تولز اسیدی هست که درون قلب اثر می گذارد.
از خودم پرسیدم عشق چیست؟گفتم …………………….
 

راستی تصویر بالا کاراکتر چینی سنتی به مفهوم عشق است

ℒℴνℯ**پروانگی**ℒℴνℯ

[ دو شنبه 18 دی 1391برچسب:,

] [ 10:58 ] [ *..رضوانه..* ]

[ ]

این کیه دیگه؟؟؟

▒)(▒)_______███☼███____(▒)(▒)
(▒)(█)(▒)__ ███_☼██████
_(▒)(▒)___██____████████
_________██____███▒▒▄▒▒....
__________██____█▒▒▒▒▒▒...
___________██____ █▒▒▒♥___(▒)(▒)
____________██_____▒▒____(▒)(█)(▒)
__________ __██____▒▒______(▒(▒)
_____________██__▓▓▒▓_______█
________██__██ ▓▓▓▒▒▒▓____█
_(▒)(▒)___███_ ▓▓_▓▓▓▓▓___█
(▒)(█)(▒)______▓▓__▓▓▓▓▓___█
_(▒)(▒)_____ _▓▓__▓▓▓▓▓___█___█
___________ ▓▓___▓▓▓▓_▓___█_█
__________ ▓▓___▓▓▓▓__▓▓__█
_________ ▓▓___███☼█__▓▓__█
___♥▒▒♥▒♥▒♥▒♥▒♥▒♥▒♥ __▓▓_█
___ ♥▒♥▒▒♥▒♥▒♥▒♥▒▒♥▒♥__▒▒▒
____ ♥▒♥▒▒♥▒♥▒♥▒▒♥▒▒♥▒____█
______ ♥▒▒♥▒♥▒♥▒♥▒♥▒▒♥▒♥__█
________♥▒▒♥▒▒♥▒♥▒▒♥▒▒♥▒♥
___________♥▒♥▒▒♥▒▒♥▒▒♥▒▒♥▒
_______________▓▓_▓▓
_(▒)(▒)_________▓▓_▓▓
(▒)(█)(▒)_______▓▓_▓▓
_(▒)(▒)_________▓▓_▓▓
_______________▓▓_▓▓
_______________▓▓▓▓
_______________▓▓▓
______█████████
________██____██
______█☼█____██
______█_______██
______________█☼█

ℒℴνℯ**پروانگی**ℒℴνℯ

[ دو شنبه 18 دی 1391برچسب:,

] [ 10:56 ] [ *..رضوانه..* ]

[ ]

فقر...

 ناظم با رنگ قرمز و چهره برافروخته فریاد کشید :

بهت گفته باشم ، تو هیچی نمی شی ، هیچی
مجتبی نگاهی به همکلاسی هایش انداخت ، آب دهانش را قورت داد خواست چیزی بگوید اما ، سرش را پایین انداخت و رفت
برگه مجتبی ، دست به دست بین معلم ها می گشت اشک و خنده دبیران در هم آمیخته بود

امتحان ریاضی ثلث اول :

سوال : یک مثال برای مجموعه تهی نام ببرید
جواب : مجموعه آدم های خوشبخت فامیل ما
سئوال : عضو خنثی در جمع کدام است ؟
جواب : حاج محمود آقا ، شوهر خاله ریحانه که بود و نبودش در جمع خانواده هیج تاثیری ندارد و گره ای از کار هیچ کس باز نمی کند
سئوال : خاصیت تعدی در رابطه ها چیست ؟
جواب : رابطه ای است که موجب پینه دست پدرم ، بیماری لاعلاج مادرم و گرسنگی همیشگی ماست
معلم ریاضی اشکش را با گوشه برگه مجتبی پاک کرد و ادامه داد

سئوال : نامساوی را تعریف کنید
جواب : نامساوی یعنی ، یعنی ، رابطه ما با آنها ، از مابهتران ، اصلا نامساوی که تعریف و تمجید ندارد ، الهی که نباشد
سئوال : خاصیت بخش پذیری چیست ؟
جواب : همان خاصیت پول داری است آقا ،که اگر داشته باشی در بخش بیمارستان پذیرش می شوی و گرنه مثل خاله سارا بعد از جواب کردن بیمارستان تو راه خانه فوت می کنی
سئوال : کوتاه ترین فاصله بین دو نقطه چه خطی است ؟
جواب : خط فقر ، که تولد لیلا ، خواهرم را ، سریعا به مرگش متصل کرد

برگه در این نقطه کمی خیس بود و غیر خوانا ، که شاید اثر قطره اشک مجتبی بود
معلم ریاضی ، ادامه نداد برگه را تا کرد ، بوسید و در جیبش گذاشت 
مجتبی دم در حیاط مدرسه رسیده بود ، برگشت با صدای لرزانش فریاد زد
آقا اجازه : گفتید هیچی نمی شیم ؟ هیچی ؟
بعد عقب عقب رفت ، در حیاط را بوسید
و پشت در گم شد

ℒℴνℯ**پروانگی**ℒℴνℯ

[ دو شنبه 18 دی 1391برچسب:,

] [ 10:51 ] [ *..رضوانه..* ]

[ ]

عاقبت نظر ندادن...

 

http://upload.parsibanner.ir/di-YW8R.jpg

 

ℒℴνℯ**پروانگی**ℒℴνℯ

[ دو شنبه 18 دی 1391برچسب:,

] [ 10:42 ] [ *..رضوانه..* ]

[ ]

رفتگان..

 

چه مهمانان بي دردسري هستند رفتگان، نه به دستي ظرفي را آلوده ميكنند و نه به حرفي دلي را آزرده، تنها به فاتحه اي قانعند، بياييد شادشان كنيم

ℒℴνℯ**پروانگی**ℒℴνℯ

[ دو شنبه 18 دی 1391برچسب:,

] [ 10:31 ] [ *..رضوانه..* ]

[ ]

پورشه...!

دیشب سوار پورشه م شده بودم وتو خیابون دور میزدم..

یهو..

یکی پرید جلوم..

تا خواستم ترمز کنم..

پام گرفت به لحاف و پاره شد!!!

میلاد از اصفهان

ℒℴνℯ**پروانگی**ℒℴνℯ

[ سه شنبه 5 دی 1391برچسب:,

] [ 12:6 ] [ *..رضوانه..* ]

[ ]

شب است..

شب است..

دربه در کوچه های پردردم...

فقیر وخسته به دنبال دوست میگردم..

رفیق من کجاماندی؟

من به اعتبار تو فانوس نیاوردم...

ازفرشته

ℒℴνℯ**پروانگی**ℒℴνℯ

[ سه شنبه 5 دی 1391برچسب:,

] [ 12:3 ] [ *..رضوانه..* ]

[ ]

زمونه عوض شده والا...

واقعا یه زمونه ای شده اگه واسه عشقت کوه هم بکنی

به پای فرهاد بودنت نمیذاره میذاره به پای کنه بودنت...!

هادی

ℒℴνℯ**پروانگی**ℒℴνℯ

[ سه شنبه 5 دی 1391برچسب:,

] [ 11:58 ] [ *..رضوانه..* ]

[ ]

یارقدیمی..

          همه رفتند از این خانه

ولی غصه نرفت

           این یار قدیمی چه وفایی دارد...

نقل شده از هادی ازرباط جلس

ℒℴνℯ**پروانگی**ℒℴνℯ

[ سه شنبه 5 دی 1391برچسب:,

] [ 11:53 ] [ *..رضوانه..* ]

[ ]

چه زیبا خالقی دارم....

   چه بخشنده خدای عاشقی دارم...

         که میخواند مرا با انکه میداند گنه کارم...

ℒℴνℯ**پروانگی**ℒℴνℯ

[ شنبه 2 دی 1391برچسب:,

] [ 11:23 ] [ *..رضوانه..* ]

[ ]

دردلم غوغاست..

قلم در دست





پنجره ای شاید رو به حیاط!!!!





در دلم هم غوغاست





شاید این آخرین فرصتم است





پس گوش کن.........





صدای ممتد راز





در سکوت این اطاق





منو پیوند داده با شمعدونی های باغچه





بشکن دیوار تنهاییم را





و حضورت را به لحظه هایم





هدیه کن





کنار میزنم پرده را





اما پنجره ای در کار نیست. . . . . .

از:صادق

ℒℴνℯ**پروانگی**ℒℴνℯ

[ شنبه 2 دی 1391برچسب:,

] [ 11:18 ] [ *..رضوانه..* ]

[ ]

کلاغ پر..

هنوز هم از بازی کلاغ پر میترسم...!

                                میترسم بگویم رفاقت؟؟

 آرام بگویی.....پر....

ℒℴνℯ**پروانگی**ℒℴνℯ

[ جمعه 1 دی 1391برچسب:,

] [ 19:29 ] [ *..رضوانه..* ]

[ ]

بچه که بودیم..

 


 

دنیا را ببین…

بچه بودیم از آسمان باران می آمد

بزرگ شده ایم از چشمهایمان می آید!!

بچه بودیم همه چشمای خیسمون رو میدیدن

بزرگ شدیم هیچکی نمیبینه

بچه بودیم تو جمع گریه می کردیم

بزرگ شدیم تو خلوت

بچه بودیم راحت دلمون نمی شکست

بزرگ شدیم خیلی آسون دلمون می شکنه

بچه بودیم اگه دلمون می شکست با یه آبنبات دلمونو بدست می آوردن

بزرگ که شدیم وقتی دلمون رو شکستن با هیچ چیز دیگه نمیشه

درستش کرد فقط جای شکستگیش روی دل میمونه با هیچ آبنباتی درست نمیشه

بچه بودیم همه رو ۱۰ تا دوست داشتیم

بزرگ که شدیم بعضیها رو هیچی بعضیهارو کم و بعضیها رو بی نهایت دوست داریم

بچه که بودیم قضاوت نمی کردیم و همه یکسان بودن

بزرگ که شدیم قضاوتهای درستو غلط باعث شد که اندازه دوست داشتنمون تغییر کنه

کاش هنوزم همه رو به اندازه همون۱۰ تای بچگی دوست داشتیم

بچه که بودیم اگه با کسی دعوا میکردیم ۱ ساعت بعد از یادمون میرفت

بزرگ که شدیم گاهی دعواهامون سالها تو یادمون مونده و آشتی نمی کنیم

بچه که بودیم حتی فکر شکستن دل کسی رو هم نمیکردیم

بزرگ که شدیم خیلی راحت دلها رو میشکنیم از کنارش رد میشیم

بچه که بودیم گاهی با یه تیکه نخ سرگرم می شدیم

بزرگ که شدیم حتی ۱۰۰ تا کلاف نخم سرگرممون نمیکنه

بچه که بودیم انسانها رو به خاطر انسان بودنشون میخواستیم ونه پول و…

بزرگ شدیم به همه چیز نگاه میکنیم بجز انسان بودن

بچه که بودیم بزرگترین آرزومون داشتن کوچکترین چیز بود

بزرگ که شدیم کوچکترین آرزومون داشتن بزرگترین چیزه

بچه که بودیم آرزمون بزرگ شدن بود

بزرگ که شدیم حسرت برگشتن به بچگی رو داریم

بچه که بودیم تو بازیهامون همش ادای بزرگ ترها رو در می آوردیم

بزرگ که شدیم همش تو خیالمون بر میگردیم به بچگی

بچه بودیم دل درد ها را به هزار ناله می گفتیم همه می فهمیدند

بزرگ شده ایم درد دل را به صد زبان به کسی می گوییم …هیچ کس نمی فهمد

بچه که بودیم دوستیامون تا نداشت

بزرگ که شدیم همه دوستیامون تا داره

بچه که بودیم بچه بودیم

بزرگ که شدیم ، بزرگ که نشدیم هیچ ، دیگه همون بچه هم نیستیم

پس می بینیم که چه دنیایی دارن بچه ها و چقدر دنیایی دارن بزرگ ترها

پس ای کاش هیچ وقت بزرگ نمی شدیم و همیشه بچه بودیم

کوچک که بودیم چه دل های بزرگی داشتیم

اکنون که بزرگیم چه دلتنگیم . . .

الهه پهلوان پور



 

ℒℴνℯ**پروانگی**ℒℴνℯ

[ جمعه 1 دی 1391برچسب:,

] [ 1:10 ] [ *..رضوانه..* ]

[ ]

نخستین بار زیر قطره های باران....

            

در پهنای دل غمناک آسمان...     

 

                          و در آن هوای سوزناک...

 

در کنار برگ های زرد و باران خورده ی درختان...

 

             با تمام یاس و نا امیدی ام...

 

                           تورا احساس کردم...

 

احساس کردم با آغوش گرم و آرامت...

 

و با بوسه های آتشین و پر مهرت...

 

و نفس های عطر آگین و وسوسه انگیزت...

 

احساس کردم...

 

          عشق را...

 

          بودن را...

 

          و...

معنای تلخ زندگی را....                 

ℒℴνℯ**پروانگی**ℒℴνℯ

[ جمعه 1 دی 1391برچسب:,

] [ 1:9 ] [ *..رضوانه..* ]

[ ]

پروردگارا...

پروردگارا

    شادی امروزم را بخاطر نادانی دیروز از دست دادم

      نادانی امروزم را بگیر تاشادی فردا

را از دست ندهیم...

ℒℴνℯ**پروانگی**ℒℴνℯ

[ جمعه 1 دی 1391برچسب:,

] [ 1:5 ] [ *..رضوانه..* ]

[ ]

این گناه نیست...

خدایا ...

 

آیا این گناه نیست؟

 

کودکی بیش نبودم که میگفتند همگان را دوست بدار.........

 

حال که از میان همگان یکی را دوست دارم میگویند رهایش کن.........

 چرااااااااااا؟؟؟؟؟

 

ℒℴνℯ**پروانگی**ℒℴνℯ

[ پنج شنبه 1 دی 1391برچسب:,

] [ 15:50 ] [ *..رضوانه..* ]

[ ]

سهراب گفتی....

 

سهراب گفتی:چشمها را باید شست

 

شستم ولی....گفتی: جور دیگر باید دید

 

دیدم ولی .... گفتی زیر باران باید رفت

رفتم ولی .... او نه چشمهای خیس و شسته ام را....نه

 

نگاه دیگرم را....هیچ کدام را ندید.......................!

ℒℴνℯ**پروانگی**ℒℴνℯ

[ پنج شنبه 1 دی 1391برچسب:,

] [ 15:46 ] [ *..رضوانه..* ]

[ ]

مجله اینترنتی دانستنی ها ، عکس عاشقانه جدید ، اس ام اس های عاشقانه